«... أنّ الارض یرثها عبادی الصالحون؛ این زمین را، بندگان صالح، به میراث میبرند.» (انبیاء/105)
احساس انتظار، مثل احساس تشنگی است:
احساس تشنگی، آدم را، به آب میرساند، و احساس انتظار، انسان صاحب نظر آگاه دین باور حقیقت جوی را، به حجت بالغه الهی!...
اسلام، بزرگترین اصل اجتماعی و پاکترین نهاد سیاسی دین را، اعتقاد و التزام به رهبری «معصوم» میداند.
رهبر جامعه انسان، هیچ کس نمیتواند بود، مگر «پیامبر» یا «امام» که به طور مستقیم از سوی خدا و یا به امر حق و به دست پیامبر، تعیین شده باشد.
حقیقت دین، جز این نیست و بلوغ انسانیت، جز از این راه، مقدور نمیتواند شد.
شیعه، نیز ـ با التزام و پایداری بر این اصل خدایی ـ در هیچ لحظهای از تاریخ، هیچ «ظالم» و «روند ظالمانهای» را تأیید و تصدیق نکرده، و بر سر این کار، «جان» خویش را ـ در همواره همه جا ـ بلا گردان «ایمان» خویش ساخته است!...
در آن حدیث مشهور، هم، که سخن از قیام حجت، به میان میآید، تاکید، بر سر «ستم ستیزی» است:
«یملاالله به الارض قسطاً و عدلاً، کما ملئت ظلماً و جوراً. خداوند، این زمین را ـ به دست او ـ از عدل و داد، سرشار میسازد، همانطور که از ظلم و جور سرریز شده باشد!...»
تو گویی که آنچه دیو آتشخوارة «ظلم»، بر سر آدمیان خاک میآورد، با هیچ داغ و زخم دیگری، برابری نتواند کرد، اصلاً، همة دردهای بشر کجا، و این آتش جانسوز خانمان بر باد ده، کجا؟!
و دوای این همه درد: «عدالت»!
از نگاه «شیعه»، عدالت، اصل دین است:
نخستین پیشوای او، در محراب، به گناه عدالت، به قتل میرسد!!
و آخرین پیشوایش، برای این که به داد عدالت برسد قیام میکند؛
و آخرین حلقه، از مجموعة حلقات مبارزات حق و باطل را ـ که از آغاز جهان، بر پای بوده است ـ به سامان میبرد.
همة حرف «انتظار»، همین است:
سفری دور و دراز، برای رسیدن.
با چشمان «آینده»، تکلیف «حال» را، روشن کردن.
در آستانة سقوط و ابتذال،، دست انسان را گرفتن، و او را، تا درگاه نگاه خدا، بالا کشیدن و بر تحقّق آرمان والای همة انبیا و اولیا و مردان رزم آور راه حق، نظر داشتن!.
ودرآخرین رزم ـ پیروزمندانه ـ حیثّیت عادلانة خاک را از نگاهبلند «بقیةالله» به نظاره برخاستن...و این، حرف کمی نیست!.
ابوالقاسم حسینخانی، قطعه ادبی برگزیده دومین جشنوارة برترینهای فرهنگ مهدویت؛ ویژة مطبوعات.
«موالات» به حکم باب «مفاعله»، امری است متقابل، یعنی ما شیعیان، خاندان اهلبیت را دوست میداریم و از آنان اطاعت میکنیم، و آنان نیز ما را دوست داشته و توسلات و تقاضاهای ما را اجابت کرده و ما را شفاعت میکنند.
سید ابن طاووس (رحمة الله) میگوید: سحرگاهی، در سرداب مقدس حضرت در سامره، نوای آن عزیز را شنیدم که مینالید و میفرمود: «اللهم! ان شیعتنا خلقت من شعاع انوارنا، و بقیة طینتنا؛ پروردگارا! شیعیان ما، از پرتو انوار ما خلق شدند و از زیاده گل ما سرشته گردیدند. (3)
ابو ربیع شامی میگوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: از عمر و بن اسحاق، حدیثی نقل شده که:
دخل علی امیرالمؤمنین علیه السلام فرای صفرة فی وجهه. قال: ما هذه الصفرة؟ فذکر وجعا به . فقال له علی علیه السلام، انا لنفرح لفرحکم و نحزن لحزنکم، و نمرض لمرضکم، و ندعو لکم، فتدعون فنؤمن. قال عمرو: «قد عرفت ما قلت، و لکن کیف ندعو فتؤمن؟» فقال: «انا سواء علینا البادی و الحاضر.» فقال ابو عبدالله علیه السلام: «صدق عمرو .»(4)
فردی به حضور امیر مؤمنان رسید و حضرت، در صورت او، زردی مشاهده کرد. فرمود:
این زردی چیست؟ گفت که دردی دارد. حضرت فرمود: «ما، با شادی شما، شاد میشویم، و از غم شما اندوهناک، و از مریضی شما مریض میگردیم، و برای شما دعا میکنیم، پس شما هم دعا میکنید و ما آمین میگوییم.»
عمر و گوید: گفتم: «آنچه فرمودی، فهمیدم، اما چگونه بر دعای ما آمین میگویید؟
فرمود: «برای ما، مسافت دور و نزدیک فرقی ندارد.» امام صادق علیه السلام فرموند: «عمرو، راست گفت.»
به خوبی مشاهده میشود که موالات، دو طرفی است و از روایات استنباط میشود که آن امام عزیز، با محبت خروشان خود، به شعیان خود نظر دارد. مگر نه آن است که یوسف گمشده، «رحمت موصوله» (5) و مهر بی کران و رحمت پیوسته الهی است .
امام صادق علیه السلام میفرمایند:
«خداوند، رحمت کند بندهای که ما را نزد مردم محبوب کند و ما را در معرض دشمنی و کینهتوزی آنان قرار ندهد. همانا، به خدا سوگند، اگر سخنان زیبای ما را برای مردم روایت میکردند، به سبب آن، عزیزتر میشدند و هیچ کس نمیتوانست بر آنان وصلهای بچسباند، ولی یکی از آنان کلمهای را میشنود، پس ده کلمه از پیش خود بر آن میافزاید.» (6)
آری پیمانه مودت و دوستی را باید از نور موالات محمد و آل محمد، سرشار و سرریز کرده که اجر زحمات رسول و پاداش رسالت آن سترگ است همچنان که در آیه چنین آمده است: «لا اسئلکم علیه اجراً الا المودة فی القربی»(7)؛ برای رسالتم هیچ اجر و مزدی از شما نمیخواهم مگر دوستی اهل بیتم و در آیه دیگر چنین آمده که: «و ما اسالکم من اجر فهو لکم»(8)؛ سود و ثمره این محبت و علاقه، به خود ما باز میگردد و ما را به پاکان و پاکیها وصل میکند و به اوج و رفعت میکشاند و اینگونه است که «فائز» میشویم: «فاز الفائزون» بولایتکم (9) در سایه ولایت پاکان است که رستگاران، به رستگاری دست یافتهاند و از «ذلت خوض و فرو رفتن» به «عزت فوز و سر بر کشیدن» نائل گشتهاند . در آیهای دیگر میخوانیم:
«ما اسالکم علیه من اجر الا من شاء ان یتخذ الی ربه سبیلا» (10)؛ فقط، از کسانی که بخواهند راه را بیابند و حرکت کنند، رسول، مزد رسالت را میخواهد. در دعای ندبه نیز آمده است:
«فکانوا هم السبیل الیک و المسلک الی رضوانک» (11)؛ همانا تنها، این خاندان راه به سوی خدا هستند و طریقه کسب رضوان اویند.
در سه آیه یاد شده سخن از آن است که اجر و پاداش رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله:
الف) مودت امت
ب) آن اجر، برای خودتان است
ج) آن اجر، فقط از آن کسی است که خواسته باشد راه یابد.
این عاطفه سرشار است که میتواند به گامهای ما، توان دهد و آن را در «سبیل» و راه خدا همراه با ثبات و استواری، به حرکت و جریان بیندازد، و با این محبت به حجت خدا است که با تمام وجود، نجوا میکنیم:
«السلام علیک یا سبیل الله الذی من سلک غیره هلک» (12)؛ تو ای حجت خدا! - تنها راه هستی و من، سرشار از عشق تو هستم و با تو آغاز میکنم و با تو ادامه میدهم و تنها، تو، شفیع و همراه من، در آغاز و در ادامه هستی. (13)
راستی، کبوتر دل من، در کدامین آسمان باید پرواز کند و در کدامین آستان باید آشیانه گزیند؟ جز آسمان پاکیها که راه نجات و سعادت و رشد مرا به همراه دارد و آستان پاکان، که پناهی مهربان و دل سوز، راهی هست؟
تو، آگاه به تمامی راه هستی و آزاد از تمامی جاذبهها؛ تو، خلق را برای خدا میخواهی و در جهت او به حرکت میداری و آنان را به قلههای «قرب» و «رضوان» رهنمون میسازی. (14)
................
پی نوشت :
1- فرازی از دعای زیارت آل یس .
2- فرازی از زیارت جامعه کبیره .
3- الصحیفة المبارکة المهدیه، ص 291 (نقل از مهر بیکران)
4- بصائر الدرجات، جزء 5، ب 16، (نقل از مهر بیکران)
5- فرازی از زیارت جامعه کبیره .
6- الروضة من الکافی، ص 229، ح 293 (نقل از مکیال، ج 2، ص 221 .)
7- شوری، 23 .
8- سبا، 47 .
9- فرازی از زیارت جامعه کبیره .
10- فرقان: 57 .
11- فرازی از دعای ندبه .
12- فرازی از دعای صاحب الامر .
13- فمعکم معکم لامع غیرکم (فرازی از زیارت جامعه کبیره)
14- اریدکم لله (نهج البلاغه، خ 136) .
مجله انتظار، ش 5 (با دخل و تصرف)