با گل روی تو گلهای بهشتی خارند
من بر آنستم و آنان که اولوالابصارند
حور و غلمان و پری، آدم خاکی و ملک
به جمال تو کمالی به خدا گر دارند
... کافران از رخ مینوی تو در فردوسند
مؤمنان از خم گیسوی تو در زنارند
باید از فتنه چشم تو خبرداد به خلق
کین دو بدمست، هلاک دل صد هشیارند
مرکزت خال و خطت دایره ابر و پرگار
عالمی در خط از این دایره و پرگارند
آخری ای صبح امید از افق حسن برآ
شب نشینان خیالت همه پروین نارند
مشتاق سمنانی