کمی زودتر بیا...
برگرفته از آثار ارسالی به جشنواره طوبی
ما احسن الصبر و انتظار الفرج، اما سمعت قول الله تعالى «فارتقبوا انى معکم رقیب».(1) و قوله عزوجل: «فانتظروا انى معکم من المنتظرین،(2) فعلیکم بالصبر، فانه انما یجیىء الفرج على الیأس و قد کان الذین من قبلکم اصبر منکم.»(3)؛ چه قدر نیکو است صبر و انتظار فرج. آیا نشنیدى این سخن خداوند را که: فارتقبوا اِنّى معکم رقیب. و این سخن او که: فانتظروا اِنّى معکم من المنتظرین؛ «منتظر باشید من هم با شما در انتظارم.» همانا فرج پس از ناامیدى مىآید و کسانى که قبل از شما بودند صبورتر از شما بودند.تعبیر «علیکم بالصبر» صراحت دارد، در این که وظیفه شیعیان در عصر غیبت، صبر بر فراق است.
ب: انتظار
هر چند از روایت بالا وظیفه انتظار نیز به خوبى معلوم مىشود، ولى درباره انتظار باید گفت: پیامبر و ائمه اطهار با تأکید بسیار بر این امر پاى فشردهاند؛ در روایتى از پیامبر صلى الله علیهو آله مىخوانیم که فرمود: «افضل اعمال امتى انتظار الفرج»(4)؛ برترین اعمال امت من انتظار فرج است. على علیهالسلام در پاسخ کسى که از وى پرسید: «اى الاعمال احب الى اللّه عزوجل؟» فرمود: «انتظار الفرج»(5)؛ کدام عمل نزد خداوند محبوبتر است. فرمود: انتظار فرج. در روایت دیگرى امام صادق علیهالسلام مىفرماید:
«اقرب ما یکون العبد الى اللّه عزوجل و ارضى ما یکون عنه اذا افتقدوا حجة اللّه فلم یظهر لهم و حجب عنهم فلم یعلموا بمکانه... فعندها فلیتوقعوا الفرج صباحا و مساءً»(6)؛ نزدیکترین حالت بنده به خداوند و راضىترین چیز نزد او این است که هرگاه حجت خدا از آنها پنهان شود و برایشان ظاهر نشود و از آنها پوشیده شود و مکانش را ندانند در این هنگام صبح و شام منتظر فرج او باشند.
پر واضح است که انتظار بر دو قسم است:
انتظار می تواند منفی یا مثبت باشد .
در انتظار منفی ، منتظر بودن بیشتر به شکل منفى و همراه با سستى صورت مىگیرد، اما انتظار مثبت، پویا و همراه با علم و عمل است. مؤید این سخن، کلام امام سجّاد علیهالسلام است که مىفرماید:
«المنتظرون لظهوره افضل اهل کل زمان، لان اللّه تعالى ذکره، اعطاهم من العقول و الافهام و المعرفة ما صارت به الغیبة عند هم بمنزلة المشاهدة، و جعلهم فى ذلک الزمان بمنزلة المجاهدین بین یدى رسول اللّه صلى الله علیه و آله بالسیف، اولئک المخصلون حقا، و شیعتنا صدقا، و الدعاة الى دین اللّه سرا و جهرا»(7)؛ منتظران ظهور او برترین اهل هر زمانند؛ زیرا خداوند متعال به آنها عقل و فهم و شناختى عطا فرموده است که غیبت در نزد آنان به منزله مشاهده گردیده است. و آنان را در آن زمان به منزله مجاهدان با شمشیر در پیش روى رسول خدا صلى الله علیه و آله قرار داده است. آنان حقیقتا خالصند و شیعیان راستین و دعوت کنندگان به دین خدا در پنهان و آشکارند.
منتظر واقعى در بعد علمى، آن چنان معرفتى دارد که غیبت براى او همانند مشاهده است؛ یعنى در شناخت امام زمان خود، شک و تردید ندارد و در بعد عملى آشکارا و نهان به دعوت و تبلیغ مشغول است.
اگر منتظر منفى دست بر دست مىگذارد و به بهانه این که کارى از ما ساخته نیست و کارى براى زمینه سازى ظهور نمىکند، منتظر مثبت شب و روز بر علم و معرفت و عمل خود مىافزاید، خود را آماده ظهور مىنماید، و تلاش دارد تا خود را از سنخ منتظر کند.
چکیده سخن آن که در انتظار مثبت ایمان به غیب، گرایش به عدالت، تنفر از ظلم، اعتراف به حق و دعوت به خیر و صلاح نهفته است.
ج: دعا
در برخى روایات عمدهترین وظیفه عصر غیبت را دعا دانستهاند؛ از جمله در توقیع اسحاق بن یعقوب که به وسیله محمدبن عثمان دریافت شده است، فرمود: «و اکثروا الدعاء بتعجیل الفرج، فان ذلک فرجکم».(8)
د: انقطاع
در روایتى از امام صادق علیهالسلام مىخوانیم که فرمود: «ان هذا الامر لایأتیکم الا بعد ایاس... همانا این امر - ظهور مهدى(عج)- نمىآید شما را مگر پس از ناامیدى».(9) و در روایت دیگرى از امام رضا علیهالسلام مىفرماید: «فانه انما یجیىء الفرج على الیأس و قد کان الذین من قبلکم اصبر منکم».(10) همانا فرج پس از ناامیدى مىآید و کسانى که پیش از شما بودند صابرتر از شما بودند.
این بدان معنا است که تا بشریت چشم امید به قدرتهاى غیر الهى داشته باشد، عطش عدالت مهدوى در او وجود ندارد و آن گونه که بایسته و شایسته است، مهدىجو و مهدىخواه نخواهد بود.
.....................
پینوشتها:
1.هود/ 93
2.بحارالانوار، ج 52، ص 129؛ اعراف / 71
3. بحارالانوار، ج 52، ص 129
4. بحارالانوار، ج 52، ص 122
5. بحارالانوار، ج 52، ص 122
6. بحارالانوار، ج 52، ص 95
7. بحارالانوار، ج 52، ص 122، و یوم الاخلاص، ص 203
8. بحارالانوار، ج 52، ص 92، و حایرى یزدى (بارحینى)، الزام الناصب، ج 1، ص 428
9. بحارالانوار، ج 52، ص 111
10. بحارالانوار، ج 52، ص 129 و110
محمد فاکر میبدى
در سرم عشق تو ای یار همانست همان
در دلم حسرت دیدار همانست همان
شعله آتش سودای تو در سر باقی استزاری دیده خونبار همانست همان
در دلم صبر دگر نیست همین بود همین
جورت ای شوخ جفاکار همانست همان
تیر مژگانت همان خون دلم میریزد
ستم غمزه خونخوار همانست همانچشم مست تو همان راهزن دل و دینست
فتنه نرگس خمّار همانست همانشربت نوش دهان تو همان روحفزاست
هم دوای من بیمار همانست همانشیوه ناز و تغافل که تو را بود بجاست
ستم و جور ز اغیار همانست هماندم به دم عشق توام رو به ترقی دارد
زان که حسن تو درین کار همانست هماناین دعا از چهار فراز تشکیل شده که با یکدیگر مرتبط بوده و مجموعا یک منظومهی منظم و سیر منسجم را تشکیل میدهند.
فراز اول: حمد و صلوات
این دعا با حمد بر ربوبیتخداوند و صلوات بر پیامبر گرامی اسلام و اهل بیت مکرمش علیهم السلام آغاز میشود.
«الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد نبیه و آله و سلم تسلیما»
ستایش مخصوص پروردگار جهانیان است و درود و سلام مخصوص خداوند بر آقای ما پیامبرش و خاندان او باد.
فراز دوم: ثنای بر قضاء
این فراز که با حمد و ثنای دوباره بر جریان قضای الهی نسبت به اولیائش شروع میشود، در واقع دربردارندهی همهی دعا به نحو اجمال است که با عباراتی مختصر، مضامین بعدی دعا را مورد اشاره قرار میدهد.
«اللهم لک الحمد علی ماجری به قضاؤک فی اولیائک . . . و جعلتهم الذریعة الیک و الوسیلة الی رضوانک»
بار خدایا! ستایش فقط تو را سزاست بر آن قضاء و قدری که دربارهی اولیا و نمایندگانت جاری شد . . . و آنان را سبب دستآویزی به سویت و وسیلهای برای خشنودی محضت قرار دادی.
فراز سوم: تاریخ، از آغاز تا تکامل
در سومین فراز از این دعای شریف، ماجرای تفصیلی قضا و حکم الهی در مورد اولیائش مورد بررسی قرار میگیرد که در آن، نقطهی شروع تاریخ بشریت و تحولات اساسی و در نهایت، سیر تکاملی آن به سوی عصر حاکمیتحضرت بقیة الله علیه السلام که اوج تقرب جامعهی بشری به خدای متعال وهدف نهایی از خلقت است، مورد توجه واقع میشود. این فراز با عبارت «فبعض اسکنته جنتک» آغاز میگردد و با جملهی «و نحن نقول الحمدلله رب العالمین» به انتها میرسد.
یا صاحب الزمان ! داستان یوسف را گفتن وشنیدن به بهانه ی توست .
شرمنده ایم .
می دانیم گناهان ما همان چاه غیبت توست .چهره زردمان را ببین .
به ما ترحم کن که بیچاره ایم و مضطرب ای عزیزِ مصرِ وجود ! سراسر جهان را تیره روزی فرا گرفته است .تا من او را در گریه یاری دهم
مولای من ! دیدگانمان از فراق تو بی فروغ گشته اند .
و می دانیم پیراهن یوسف ، یادگار ابراهیم ، نزد توست .